باغبان از پس من تند دوید ،
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه!!
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز .......
سالهاست
هنوز خش خش گام تو در گوش من آرام آرام میدهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق در این پندارم که چرا
که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت!!!!