این عشق ماندنی
این شعر بودنی
این لحظه های با تو نشستن سرودنی است
این لحظه های ناب
در لحظه های بیخودی و مستی
شعر بلند حافظ
از تو شنودنی است
این سر نه مست باده
این سر که مست
مست دو چشم سیاه توست
اینک به خاک پای تو می سایم
کاین سر به خاک پای تو
با شوق سودنی است
تنها تو را ستودم
آن سان ستودمت که بدانند مردمان
محبوب من به سان خدایان ستودنی است
من پاکباز عاشقم
با مرگم آزمای
با مرگ
اگر که شیوه تو آزمودنی است
این تیره روزگار
در پرده غبار
دلم را فرو گرفت
تنها به خنده یا به شکر خنده های تو
گرد و غبار از دل تنگم زدودنی است
تنها تویی که بود و نمودت یگانه بود
غیر از تو هر که بود
هر آنچه نمود نیست
بگشای در به روی من و عهد عشق بند
کاین عهد بستنی
این در گشودنی است
این شعر خواندنی
این عشق ماندنی
این شور بودنی است